مدح و ولادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
شهدِ عشقت از ازل در کام دلها ریخته این محبّت را به دلها حق تعالی ریخته آتشِ آتشکده خاموش گشت و در عوض آتشِ عـشـق تو در دلـهـا سـراپـا ریخته بر ندارم سر اگر از سجدۀ شکرش رواست کاین محبت را خـدا در سیـنۀ ما ریخته زیرِ گامت وقتِ میلادت زمین لرزید سخت پس نبوده بیسبب گر طاقِ کسری ریخته نیست بیعلت که ما اینگونه از خود بیخودیم دستِ حق در جامِ ما شُربِ طهورا ریخته اول خـلـقت خدا هـنگـام خـلقِ روی تو نقش رویت را به عشق روی زهرا ریخته دورۀ ظلمت سر آمد شد جمالت جلوهگر مکه از فیض وجودِ پاکِ تو شد مفتخر وعـدۀ ادیـان تحـقـق یافت و موعود شد سرزمین مکه هم بیتابِ این مولود شد انتـظـار حق تعالی هم به پایـانش رسید بین مخـلـوق خدا تقـدیـر، آنچه بود شد مثل خورشیدی دلِ ارض و سما را گرم کرد دلبری آمد که محـبـوب دلِ معـبـود شد نور رویش خانههای ظلم را تاریک کرد خـانۀ سـفـیـانـیـان یـوم الابـد نـابـود شد دورۀ ظلمت سر آمد تیرگی از یاد رفت حرکت دنیا به سمتِ روشنی مشهود شد دامن بنت وهب شد چـشـمۀ فـیـض خدا دشمن فرزند او مغضوب شد مطرود شد آمده تا که شود انگـار خـتم المـرسـلـین جـان دو عـالـم فـدای رحمت للعـالـمین مکه از روز ازل در بیعت پیغمبر است فاطمه میراثدارِ این زمین تا آخر است مکه هم مثل مدینه خانۀ زهرای ماست کعبه خود مشغول گردیدن به دور مادر است میزند عالم همه فریاد که حق با علیست هرکه این فریاد را نشنیده تا حالا کر است شک نکن این آرزو آخر محقق میشود حقِّ کعبه یک اذانِ کامل و روشنگر است میرسد روزی که آوایِ مـؤذن زادههـا میرسد آنجا به گوش از روز هم روشن تر است بعد از آن بر منبرِ کعـبه اذان شیـعـیان اولش الله اکـبر آخـرش یـا حـیـدر است ملک پیغمبر به دست شیعه افتد زودِ زود یک نفس باقیست تا نابودیِ آل سعـود |